خانه خسته است
در اتاق های فوقانی دیگر زندگی جریان ندارد،
خانه رنج می کشد در سکوت...
در گوشه ی شمالی خانه ترکی ست که توفان در آن دمیده است
و رگه های آبی، سبزرنگ از آن جاری ست.
خانه فلج است
نمی تواند بدود یا جایی برود که آرزویش را دارد.
---
پوستت می خشکد،
می خارد، پوسته پوسته می شود، تاول می زند، ترک می خورد،
پوستت تورا می آزارد،
چرا که عرق تن من بر آن ننشسته است.
---
خواهش می کنم بیا.
قهوه ای سفارش داده ام و از ترس آن که مبادا دیر برسم
کیف پولم را فراموش کرده ام.
---
خوشا شکمت که پر شده از آرزوها و ترس ها،
خوشا به حال تن متلاشی شده و سینه های پژمرده ات
دهانت که از آن آب و صدا می چکد
انگشت هایت که می نویسند، که پاک می کنند، که می سازند، که ویران می کنند
خوشا به حال شورها و دردهایت
خوشا پوچی ات.
---
نوشته شده در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۶ساعت 10:35 توسط سارینای|
۳۴۹...برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 33