گزیده های مرام المصری.

ساخت وبلاگ
 

خانه خسته است

در اتاق های فوقانی دیگر زندگی جریان ندارد،

خانه رنج می کشد در سکوت...

در گوشه ی شمالی خانه ترکی ست که توفان در آن دمیده است

و رگه های آبی، سبزرنگ از آن جاری ست.

خانه فلج است

نمی تواند بدود یا جایی برود که آرزویش را دارد.

---

پوستت می خشکد،

می خارد، پوسته پوسته می شود، تاول می زند، ترک می خورد،

پوستت تورا می آزارد،

چرا که عرق تن من بر آن ننشسته است.

---

خواهش می کنم بیا.

قهوه ای سفارش داده ام و از ترس آن که مبادا دیر برسم

کیف پولم را فراموش کرده ام.

---

خوشا شکمت که پر شده از آرزوها و ترس ها،

خوشا به حال تن متلاشی شده و سینه های پژمرده ات

دهانت که از آن آب و صدا می چکد

انگشت هایت که می نویسند، که پاک می کنند، که می سازند، که ویران می کنند

خوشا به حال شورها و دردهایت

خوشا پوچی ات.

---

نوشته شده در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۶ساعت 10:35 توسط سارینای|

۳۴۹...
ما را در سایت ۳۴۹ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4wearehereforthewar6 بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 22:09